جالبه

امروز آقای آلمانی ۱ می ره شاید تا یک ساعت دیگه .....

جمع خانوادگی جمع بود ... آقای آلمانی ۲ و آقای کانادایی و خانم نقشه کش و خاله خانوم و از همه مهتر یکی از دوستای خانوادگی که تا چند وقت پیش یک روزهایی فکر می کردم ما باهم فامیل خیلی نزدیکی هستیم اما نکته جالب این بود که امشب ما اصلا همدیگر رو ندیدیم .... راستشو بخواهی ماهیچ وقت همدیگر رو ندیدیم ... ما کور بودیم و همدیگر رو له کردیم ... شاید هیچ وقت توی فکرم نمی رفت که ما چی بودیم و چی شدیم ... هنوزم یک موقع هایی فکر می کنم ما فامیل خیلی نزدیکیم ولی در حقیقت ما دیگه هیچی نیستیم .... دوتا موجود که جز سبو شکستن هیچی بلد نیستن ....

راستی لیلی زن شاه شد ٬ چرا زن مجنون نشد ؟

شاید پول و ثروت و تحصیلات و تیپ و ... عشق رو قابل خریدن کنند؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!!؟!؟!؟!؟!؟!

نظرات 5 + ارسال نظر
ایدا جمعه 9 دی‌ماه سال 1384 ساعت 12:25 ق.ظ http://ayda16.blogsky.com

سلام عمو سام.
عمو سام من داره میره ( گریه)

[ بدون نام ] جمعه 9 دی‌ماه سال 1384 ساعت 12:29 ق.ظ http://persianhiphop.blogsky.com

salam eyval weblog e bahali dary be manam sar bezan khoshal misham bye

مریم جمعه 9 دی‌ماه سال 1384 ساعت 12:38 ق.ظ

بخدا تو دیوونه ای

[ بدون نام ] جمعه 9 دی‌ماه سال 1384 ساعت 04:36 ب.ظ

مگه لیلی خودش پول و ثروت و تحصیلات نداشت؟

هاله شنبه 10 دی‌ماه سال 1384 ساعت 09:10 ق.ظ http://haleh.blogsky.com

۱- جای آقای آلمانی ۱ خالی نباشه
۲-درباره شاه و مجنون .......شاید حق داشته ....زن شاه ملکه میشه ..اما زن مجنون همش باید تو خیابونا دنبال مجنون بگرده ! ؛)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد