شب یلدا

دو شب در سال هست که خارج از عید نوروز و سایر مراسم عمومی مردم رو به تکاپو می اندازه ...

اولیش چهارشنبه سوری هستش ....

دومیش شب یلدا ....

همه این روزها رو به فال نیک می گیرند و می گن که خوش می گذره ....

اما من هیچ موقع توی این دوشب اتفاق خاصی برام نیافتاده ....اصلا راستشو بخواهین خیلی هم معمولی برام گذشته ....

ولی حالا تصمیم گرفتم این روز رو به فال نیک بگریم و وبلاگمو دوباه روشن کنم ....

به نظر شما این کار درستیه که دوباره بنویسم .....

به امید جاودانگی دوستان (نه دوست نما ها)

راستی اگر خیلی خواستین به من لطف کنین برای من فال حافظ بگیرین بخدا صواب داره

اصلان دوستت ندارم ....

الان دیگه حالم خیلی خوبه .......

دیگه همه چی روبراه شده .....

خیلی از قیود برام باز شده ....

همه آدما به هم دروغ می گن ....

اما من چرا باید به همه دروغ بگم ....

می دونی اصلان من نون راست گفتنم رو می خورم ....

خوب شاید یه موقعه هایی جواب پس مدم ولی در شرایط خاص  جلو آدما خراب نمیشم ...

راست شو بخواهی دیگه اصلان دوستت ندارم ....

خیلی کوچیکم کردین ولی من .................................................................

شاید هیچ وقت تابحال این حس رو نداشتم ٬ خیلی سخت بود ولی حس کردم ٬ همیشه توی رویای خودم بودم و ..... اما واقعیت همیشه یک چیز دیگه ای رو به آدم نشون می ده .... تمام تلاشمو کردم که .... ولی همون اتفاقی افتاد که قبلا سر نفر قبل از من اومده بود.... با این تفاوت که اون موقع بارون توی همین جا می اومد ولی در زمان من باران توی شهر غریب می اومد .... همه چیز برام مثل روز روشن بود ولی خیلی احمق شدم ... احمقانه حماقتمو بروی خودم نیاوردم ... جالبه که انقدر بی معرفتی .... صبحت بخیر عزیزم و خوشبخت باشی دکتر....

 

 

عصبی پصبی

 

از دست همتون خیلی عصبانی هستم .....

 

دفترچه خاطرات

تازه فهمیدم که من همیشه چقدر اشتباه می کردم ؟؟

همیشه در روابطم با هرکس خودم رو گرفتار ریزه کاریهای نامحسوسی میکردم که باعث می شد از لذت دوستی ها کم بشه .

اما الان یک چند روزی هست ٬شاید غریب به یک ماه یا بیشتر ٬ دیگه اصلا همه چی روز گذاشتم به عهده روال طبیعی خودش ٬ نتیجه اینکه همه چیز داره روز بروز بهتر می شه .

شاید اولین چیزیهایی که خیلی تغییر کرد روابط ما باهم بود که هرجوری حساب می کنم روز بروز بهتر می شه که خوب این باعث می شه روز بروز بیشتر خوش بگذره . البته این حس که همیشه اون از خود گذشتگی بیشتری نشون می ده در وجودم هستش و خارج از یکسری تیک های اخلاقی که هر آدمی داره فکر میکنم اون خیلی از کسانی که من دیدم بهتره چه کسانی که خودم باهاشون رابطه داشتم چه کسانی که به نوعی از طریق دوستان یا ... آشنا شدم .

کارم هم با همه اعصاب خوردیهاش بهتر شده که توی این جریان بابای آراد خیلی تاثیر داره ٬ می دونید قبلا همه برای چشم داشتی به آدم کمک می کردن یا به نوعی شراکت ٬‌ولی این یکی دیونست ٬ فقط کمک می کنه و غر می زنه و دودره می کنه ٬ البته حتما دنبال دعای خیر ولی من دعاشم نمی کنم ٬ فقط گه گداری فحش می دم بهش ٬ ازهمه اینها گذشته علی جون دمت گرم و دم برو بچهاتونم گرم ٬ ما اوضامون خیلی بهتره امیدوارم همیشه همیجور باهم خوب کار کنیم .

حالا من نمی دونم چار از وقتی که بلاگ اسکای عوض شده نه دل آدم به نوشتن می ره نه می تونه درست حسابی بنویسه ٬ شده دفترچه خاطرات .

بچه علی رودیدیم ٬ ساناز رو هم دیدیم که بچشو خورده بود ٬ کاوه رو ندیدیم آخه خوب معروف شدن دیگه با ما حال نمی کنن ٬ راستی مریم خانوم بابت دیشب دستت درد نکنه خیلی لطف کردی.

دنیای جدید

من هنوز با دنیای جدید بلاگ آشنا نشدم یکمی که راه افتادم براتون شیرین کاری می کنم البته باید بگم که چند وقتی که نبودم از سر ناچاری بود چون پول تلفن رو نداده بودم و قطع شده بود . خوب هرکسی ممکنه یک روزی بی پول بشه دیگه این که شرمندگی نداره . به نظر شما من باید شرمنده بشم ؟