گله از دوستان

برای گذر از روزگار چه باید کرد ......

ارزشمند ترین بی ارزش

خیلی جالبه .....
نه اصلا جالب نیست .....
فکر کنم اصلا همه آدما دیونه شدن ....
نه فکر کنم من دیونه شدم .....
شما اعتبار دارید ۲۰۰میلیون که چیزی نیست ....
نه آقا ۱۱۵۵۰۰تومن رو نقدا بفرست ....
تو خیلی خوبی و من با تو خیلی خوشحالم ....
تو همش زیر آبی می ری و من اصلا با تو خوشحال نیستم ....
من آرزوم اینکه با تو برم یک سفر خارجی .....
من تو سفر خارجی فقط باید برم خرید ....
تو بهترینی ....
از دید ما تو خیلی معمولی هستی .....
شما بهترین وبلاگها رو می نویسید .....
وبلاگ سفید نوشتن خیلی زمان می بره....

دروغ چرا؟؟؟


راست می گن !!!!!
آخه می گن آدما موقعی که ناراحتی دارن بیشتر عنوان می کنن تا زمانی که در خوشی هستن ....
آخه می گن اون دوستایی که بهشون بیشتر محبت بکنی بهت بیشتر نامهربانی می کنن ....
آخه می گن همیشه خوشی ها پس از یکسری سختی هاست و برعکس ....
آخه می گن از آن نترس که های و هوی دارد٬از آن بترس ....
آخه می گن در سفر باید دوست را شناخت ....
آخه می گن دوسلطان در یک اقلیم نگنجند ....
آخه می گن از هر باغی یک گلی باید چید....
آخه می گن همه چی رو می شه عوض کرد جز مادر ....
آخه می گن سرشت باید خوب باشه و گرنه ....
آخه می گن برای رسیدن به مطوب باید به منابع قوی وصل باشی ....
آخه می گن برای کسی گریه کن که برات بمیره ....
آخه می گن کم گوی و گزیده گوی چون در .....
آخه می گن حرف بنداز زمین صاحبش ورش می داره .....
آخه می گن هیچکس دلش برای من تنگ نشده بود .....

+++++

++++++


منزل ما + پستو + دایی + ماشین جدید + شیرینی = ترکیدیم بابا
راه منزل + شیرینی ویول + خانه پیوند + میمون + همه + ... + غذاهای خوب = پنجشنبه باحال
 یک شب + یک اکیپ جدید + ازگیل غرغرو + آپاچی = برنامه تفریحی شنبه
ساعت ۹+ دوش + ازگیل بدون غرغر + کاوه + غزال + سوپر + جوجه کباب + دار آباد + کوه +‌ ساناز +‌ امیر + خوردن + چای + قلیون = خیلی حال داد
سرکار + راه منزل +‌ بارون + عروسک + غذای پستو = به به
دوستای جدید +‌دوستان خوب قدیمی (فقط خوباشون) = ؟
آرش + بابا +‌ بولر + خواهر + پول +کرمانشاهانی = کوه صبر
تی تی + ام اس آی + سامی = وای وای
عروسک + میمون + ازگیل+موش= XXX
ام اس آی + کریتیو + ای ام دی = روزی ما
بالا افتادن + وبلاگ = خاموشی 
هانا + ۱۸ فروردین = تولد
 اکبر + مالزی + یک سال دوری + رفیق باحال = دل تنگی
تورج + پول + کار = دله
سامی + خوردن + شکم = هیولا

تو نخونی بهتره ...

۱۳ فروردین هم گذشت ....
حالا  دوباره زندگی عادی می شه ...
صبح تا شب کار ....
شب تا صبح بحث و جدل ....
اما چرا ؟
من نمی خواهم بگذارم زندگی عادی شه ....
کارم رو به پیش می برم خیلی تلاش خواهم کرد... حتما تلاش هر انسانی ثمر خواهد داشت...
چرا بحث .... دوستی با بالا و پایین هاش .... اینجوری بهتره ....



خدا به آرش کمک کنه ... شاید روزهای آینده براش سخت باشه .... اگر اونهم ناراضی باشه و منهم پس باید به انصاف خودم شک کنم ....
جالبه اون ناراضی نیست و من ناراضی هستم .... پس باید دیگه به عقلم شک کنم ...
خانم استاد کماکان مهر خاموشی به لب زده .... چرا؟
ازگیل عروسکی هم تلاش می کنه چیزی رو که خراب نشده درست کنه ... ای شیطون ....
blogdky هم تو این روزها عشوه داره ... چند روز یکبار کار می کنه ....

دعا کنین تی تی و هم تیمی هاش هم تو کارش موفق باشه چون منم یک جورایی کارم به موفقیت این آقا و مجموعش گره خورده .... البته مطمئن هستم ماها با هم موفق خواهیم شد... همون جور که تا حالا بودیم ... (من اینطور فکر می کنم)
راستی راجب رئیس جدید بگم ...
خیلی جالبه دوستی بسیار جوان وارد سیستمی شد که این سیستم بسیار پشتوانه مالی بالا داشت (دارد) و شدیدا با روشهای سنتی و متکی بر روابط (گاها بسیار ناسالم)  اداره می شد... پس مجالی به تفکرات جدید و آدمهای تازه وارد داده نمی شد ...
سمت مسئول بازرگانی یک یا دو محصول مهم ...
سمتی به ظاهر کمرنگ ....
اولین برخورد ما خیلی ساده بود ٬ شاید دوسال پیش توی اتاقی بسیار کوچک که من برای صحبت در مورد محصولی دیگر با خانم بالا افتادن رفته بودم .... (آخه اون موقع همین قدر برای این جوانان تازه وارد به این مجموعه جا وجود داشت) ...
جوانی محکم اما کنجکاو و کم حرف  ... (من تا حالا نفهمیدم موقع حرف زدن اطلاعات می گیره یا  خیلی اطلاعات می گیره )
روزها گذشت و الان در جایی نشسته که شاید خودش هم فکر می کرد کمی دیرتر به این نقطه برسه ....
و من دارم فکر می کنم که با این آدم بسیار مغرور که مطالعاتشم (حداقل در رابطه با کاری که در پیش رو دار) بسیار بالاست (امان از دست آدمایی که سواد کلاسیک دارند) و اصلا رحم ندارد (قبلا خودش به من گفته: احمق احمق احمق اصل اقتصاد است (یعنی رحم و دوستی و این حرفها هوتوتو)) و روابط بسیار منطقی متکی به ضوابط سر لوحه کارش هستش چطور باید کنار اومد ...
سه تا تیم لیدر داشتیم ٬ آخرین نفر شاید اگر رئیس می شد برای من بهتر می بود ... اما مرد جوان با همه خشک بودن و مغرور بودن (هنوز این جمله در خاطرم هست که نمی خواهی نخر ...) تا حالا برای من خوش قدم بوده ... البته از خوش فکری این دوست  همیشه متشکرم ... به نظر من وقتی یک آدم باسواد در راس کاری قرار می گیره حداقلش اینکه ضرر نمی کنی ... رئیس جدید موفق باشی ٬ امید وارم من و سیستم من هم روزی در قسمتی از موفقیت تو سهیم باشیم و در روزهای سخت بتونی روی (رهآوردما) حساب بکنی آخه تو روزهای خوشی خیلی ها هستند که می تونی روشون حساب کنی ....
ولی این تی تی رو اگر ردش کنن بره بهتره ها ... خیلی موجود خطرناکیه ... حواست نباشه ممکنه ....
در هر صورت برای همه بچه های جوان و کوشای مجموعه دعا می کنم موفقشن که در این صورت ما هم کماکان موفق خواهیم بود ....