یکی از قدرتهایی که هرکسی نیاز داره تلاش برای رسیدن به خواسته های برحق یا غیره برحق خستش ٬ از قدرتهایی که به راحتی نسیب هر کسی نمی شه ٬ آدمهایی که این قدرت را دارند باید حتما و حتما قدرت دومی داشته باشند که بتوانند در مقابل عدم دسترسی به خواسته های خودشون خونسردی و متانتشون رو حفظ کنند .

دوستی داشتم که بسیار محترم و قابل ستایش بود٬ بارها برای رسیدن به هدفش که من عشق می ناممش خیلی تلاش کرد. و در همیشه موفق بود و من به عنوان یک دوست حسادت می کردم به این همه عزت نفسش .

یکبار و فقط یکبار شکست خورد و این باعث شد که به زمین و زمان فحش بده و روشهای عجیبی برای خالی کردن خودش از فشار این موضوع .

اما من با خودم فکر می کردم شاید طرف مقابل این دوست درپی یک پیشرفت برای دوستم ٬ دست رد به سینه اون زده .

اینو می دونم که دوستم بسیار آدم قوی ٬ محترم ٬ با اعتماد به نفس و قابل اتکایی هستش ولی اینو نمی فهمم که چرا یا در نوع رفتارهاش در اوجه یا در سقوط مطلق .

اما من براش دعا می کنم که همیشه سلامت باشه و موفق حتی بی او ...

پریشونی

اگر یک مرد نبودم اولین انخابم گریه بود ....

دوستانی که لطف دارند....

دوستانی که مشکل دارند ....

دوستانی که عاشقند ....

این حاصل یک تصمیم بعد از یک برخورد بد بود !!!

یک تلفن ناشناس ...

یک پیشنهاد شام ...

حرفهای تکراری ....

نمک روی زخم ....

دلداده ای که هیچ نمی دونست ...

تنهایی ... تنهایی ... تنهایی ... انقدر بد نیست !!!

کاش توجمع تنها نبودی ...

یک حامی از دست دادم ... یک پشتیبان ... یک دوست ...

یک دوستی ... نه نه یک فرسایش روح ....

از من بپرسی من بیشتر اذیت کردم ...

از اون بپرسی من بیشتر اذیت کردم ....

...

شریک می گفت اشتباه کردی ... اگر خودتو سرگرم می کنی اشتباه کردی ... چند لحظه قبل از خواب کافیه که بفهمی اشتباه کردی ... پس اگر فکر می کنی اشتباه کردی برگرد...

می دونم  ٬ اذیت میشیم ... ولی یکروزی بالاخره باید اذیت می شدیم ....

تنهای تنهام ...

خوشبخت نمای مفکور ....

با همه کس و بی همه کس ...

اما باید اتفاق می افتاد ...

آره ۵۰ روز گذشت ٬ هنوز کممه ... راستی شاید نباشه ... من می گم نباید باشه ...

نمی خوام تاریخ تکرار بشه ... بزرگتراش اگر اشتباه کردن ٬ من نمی ذارم اون اشتباه کنه ...

باید می دیدم ٬ که دیدم ... اونطرف دیوارهم هیچی نبود ...

اما این طرف هم ....

تنهام ٬ خیلی ٬ هیچ کس نمی دونه که تنهام ...

خیلی ها تنهام می گذارن ....

دوست ... هه هه هه...

دوست از خود راضی ٬ دوست گرفتار ٬ دوست بی معرفت ٬ دوست کم ارزش ... دوست نامرد ...دوست دیونه ... دوست خود خواه ...

اما یک دوست ٬ نه شاید یک برادر .... تنهام نگذاشت ... ولی عاشق بود ... عشقشم نمی خواد من بدون اون که باید می رفت باشم ... ولی ....

اما چندتا دوست ( دوست قدیم تر ٬ دشمنای قدیم ٬ دوست جدید ) ٬ هستن ... ولی می گن من اشتباه کردم که تموم کردن ...

جالبه همه بدهای قدیم اصرار به اینکه اشتباه کردم می کنن ...

ولی ... نه ٬ نه ... نباید ما٬ ما باشیم .... راست گفت اگر گفت لیاقت نداشتم ... ولی طاقتم نداشتم ... ندارم ... نخواهم داشت ...

توهین نکنیم ... تهدید نکنیم ... دوست داشته باشیم خاطراتمونو ....

۶ ماه یکسال یا ۲ سال زمان می خوام تا ببینم چی گذشت ...

آدم نباید آدمایی که دوستش دارن رو از دست بده .... تو گفتی مگرنه ....

از دست دادم .... پشیمون نیستم ... نمی خواهم فعلا کسی دوستم داشته باشه ...

تنهایی رو دوست دارم ....

نه تنهایی رو دوست ندارم .... منو تنها نذارین ...

انتخاب اول رو ندارم ...

پس نوشتم شاید که انتخاب دوم باشه ...

نخواستم دل برام بسوزونین ....

تنهایی خیل سخته وقتی شب سیاهه

دلتنگی هامو بردار       پیش خودت نگه دار   وقتی تنها شدی  منو به یادت بیار

باید بری نمی خوام وقت تو رو بگیرم     این حرف آخر منه دوست دارم ٬ دوستت دارم ٬ دارم می میمیرم ...

اما حرف آخر ....

نه دوست دارم کوچیکت کنم ٬ نه فکر می کنم همیشه هستی ٬ نه دوست دارم به پیشنهادت نه بگم ...

اما همه جیز یک باید بود ... شک نکن که باید بود ....

کاش برای آخرین بار حمایتم می کرد تا جدایی راحت تر انجام بشه و هر کدوممون برای هم یک خاطره دست نیافتنی باقی بمونیم ...

اینو بدون ما بودنموم تموم شدیم ... حتی اگر در این راه لازم باشه از بین بریم ....

حالا دیگه می تونم برم به انتخاب اولم برسم ...........................................................

 

 

 

گذشت ....

دیروز ۱۴ فروردین بود ....

پایان

لحظاتی دیگه سال لعنتی ۸۵ مثل خیلی چیزای دیگه تموم میشه ...

یکی از سخت ترین سالهای زندگی خصوصیم ٬ کاریم ٬ اجتماعیم و ....

همیشه تو این لحظات اضطراب دارم ولی امسال برای اولین بار تنهایی سال رو تحویل می کنم ...

سالی که با خیلی امیدها شروع میشه و امیدوارم امیدهام  نا امید نشه ....

خاطرات قشنگ گذشته هم نتونست راهی که بسته شده بود رو باز کنه ....

ولی امید وارم که آرزوهای بد رو کنار بگذاریم ....

آرزو می کنم همیشه شاد سلامت و سلامت و سلامت و سلامت و پولدار باشید ...

پول و سلامتی باشه بقیه اش حله ....

آرزو می کنم هر کجا که باشین بی مشکل ٬ شاد و در جمع باشین ...

نه اینکه وقتی تو جمعین تنهاترین باشین ...

راستی چرا من همیشه بعد از جملاتم چند تا نقطه می گذارم ...؟