چه کردم با خودم

چه کردم با خودم ؟؟؟؟؟؟؟؟

آشنا

یک آهنگ آشنا...

یک بوسه آشنا....

یک بوی آشنا ....

یک چند ساعت آشنا ....

لحظه های لذت بخش ولی نا آشنا ....

آمد و رفت ...

ولی چند شب راحت نخوابیدم ...

بوی عطر تن آشنا توی هوای اتاق همیشه پیچیده بود ...

آخرین تلاش ....

نگرانی من از آشنا نیست از بابت خودمه ....

اینبار دیگه من بودم که اذیت شدم ...

نه هنوز دارم اذیت می شم ....

جای آشنا خالیست ...

زلزله

زلزله نوعی وحشت هستش برای مردم ....

اما من زمانی که زلزله اومد فقط خاطرات یادم اومد ....

آهنگ سیاوش ٬ جهان کودک ٬ مردم وحشت زده ٬ ما سرخوش ....

جالبه ٬ در دوره ای که ما ٬ ما نیستیم ٬ من ٬ از ما بودن قدیم لذت می برم ...

جالبتر اینکه ٬ خیلی وقت هستش که ما بودن دیگه لذت نداره ٬ ولی چرا؟

وقتی که رو کاغذ ببینی همه چیز قشنگه ٬ اصلا دو تا موجود برای هم خلق شدن ٬ اما توی واقعیت این دوتا موجود با هم هماهنگ نشدن ....

چه کردیم ٬ چه کردم ٬ چه کرد که همه چیز برخلاف روال واقعیش پیش رفت ... و الان جز خاطرات شیرین و غیرقابل دسترسی چیزی نمونده ...

آیا فقط ما مقصر بودیم ....

این جمله رو هنوز دوست دارم ...

کاری نکن که آدمایی که دوستت دارن بگذارند بروند و روزی برسه که هیچکی دوستت نداشته باشه