همینجوری هال کردم بنویسم...

روز پنجشنبه فوق العاده ای رو گذروندم (برخلاف جمعه که افتضاح بود)....
شاید خیلی از دوستان هتل ارم رو خوب نشناسن (بهتر هر چی خلوت تر بهتر) .... این آقای شیرزاد مسئول اونجا بسیار آدم بد خلقی هستش ولی اگر آدم رو بشناسه دیگه فقط برو حالشو ببر ....
برای رفتن به اونجا به همه زنگ زدم ولی همه ناز کردن جز دو نفر  ازگیل و آرشتونگ ....
اتفاقا رفتیم خیلی هم خلوت بود جاتون خالی ٬ شام عالی و بعدشم قلیون و چایی (به خانوما هم قلیون می دادن) .... به همه اینا بارون و محیط باز رو هم اضافه کنین ببینید که چه بر ما گذشت .... بازم می گم جاتون واقعا خالی ....
البته ازگیل و آرشتونگ هم (واقعا عجیبه برای اولین بار هردو در یک زمان ) خیلی با حال بودن واین هم مزید بر علت شد که  خیلی بیشتر خوش گذشت ....
راستی یادم رفت بگم که من و ازگیل اصلا قبلا اونجا با هم آشنا شدیم .... کنار استخرش...نمی دونم چرا پارسال ٬ جمع ده دوازد نفری مارو ترک کرد و به یاد کی ٬ هی دوره استخره زیر بارون و تو سرما راه می رفت ... (البته من آقاهه رو دیده بودم ها) .... شیطون کوچولو کم مونده بود گریش بگیره که ....

خلاصه منم همچین رگ ترکیم بالا زد رفتم ادای بچه باحالا(به قول شما زبان خوانده ها جنتلمن ها) رو در آوردم و کاپشنمو بهش دادم .... اگه بدونی چه لرزیدنی کردم .... همونجا بود که یک دل نه ۱۰۰ دل عاشقم شد و .... حالا از یک سال دقبقا ۲۰ روز کمتره که ما با هم هستیم البته اگر روزهای دعوا و قهر ها رو کم کنیم فکر کنم یک ۲۰ روزی دکل باهم دوست بودیم (اینجاشم چشمک داشت و همون که باید بگم)... ولی این ازگیل خانوم هرچی هست ٬ هم  تو این یکسال خوش ترین لحظه های زندگیم رو باهاش داشتم هم یک روزهایی باعث می شد که از عصبانیت دیوانه بشم ... ولی دیوانه کنندگیش شاهکاره ها ....
ضمیمه ۱ - اینم به هادی بگم که جات خالی بود ٬ شنیدم مش موهات خیلی خوب موهات سوزنده ....
ضمیمه ۲ -جای اکبر (علی نقشینه) هم خیلی خالی بود چون همیشه باهم می رفتیم اونجا....
ضمیمه ۳ -از دوستان هم خواهش می کنم با گله هاشون من را همچنان در راه نوشتن تشویق کنن ...
ضمیمه ۴ - امروز دوست نداشتم خیلی سنگین بنویسم الان هم دارم حال می کنم با این نوشته هام ...
سوال اساسی :راستی من نمی دونم چرا همیشه به من از ۱۵ اسفند هر سال تا اواخر اردیبهشت سال بعد خیلی خوش می گذره ؟؟؟؟

گله نکنین بابا

تورج - تورج - تورج -تورج - تورج - تورج-تورج - تورج - تورج-تورج - تورج - تورج-تورج - تورج - تورج-تورج - تورج - تورج-تورج - تورج - تورج-تورج - تورج - تورج-تورج - تورج - تورج-تورج - تورج - تورج-تورج - تورج - تورج-تورج - تورج - تورج-تورج - تورج - تورج-تورج - تورج - تورج
علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه

امید وارم این دوتا دوستم دیگه ازم گله نداشته باشن


یکی از دوستان می گفت .....
در دوره ای که محتاج بودم و از لحاظ مالی در تنگنا هیچ کس در خونمو نزد .....
حالا که خدا رو شکر از لحاظ مالی روبراه شدم همه برام خدمت می کنن .....
اما دیگه این کارها برام لطفی نداره و همیشه لطف کسانی برام ازرشمند هستش که در اون دوره کمک کردن....
من هم از کسانی که در دوره خوشی هام نیستن ولی هر موقعه احتیاجشون دارم در کنارم هستن تشکر می کنم .....
اگر غلط املایی در مطالبم دیدید زیاد شوکه نشید من ۲ کلاس سواد دارم ....
تو هم ایت ایت ..... (اینجا چشمک داره ها)

شک ....



برای گریز از متهم شدن و متهم کردن چه باید کرد؟
جالبه که هر چقدر عمق روابط و احساسات آدما بیشتر میشه ٬ بیشتر به هم شک می کنند...
فکر می کنی باید همدیگر رو مجبور کنند که چشم و گوش و دهان بسته باشند ؟ که دیگران را نبینند و نشنوند و به آنها نگویند !!!!
جالبتر اینکه فکر می کنند با محدود کردن همدیگه بیشتر صاحب همند...
اما به تو میگم:
وقتی به زیبایی نگاه می کنم .... تو رو اونجا می بینم.... شاید تعریف زیبایی تو باشی

گفتم .... گفت ...


گفتم چرا تو که انقدر با احساسی با کسی دوست نمی شی ؟
گفت کسی رو که می خوام رو پیدا نمی کنم ...
گفتم مگه کسی تونسته که کسی رو پیدا کنه که همه مشخصات مورد علاشو داشته باشه ؟
گفت آخه هیچکس اونی که من می خوام نیست ....
گفتم اگر بیست درصد از مشخصاتی رو که تو می خواهی اگر کسی داشت با هاش دوست شو بقیش به مرور با تغییر در خواسته هات بدست می آد.
گفت نه می ترسم کسی رو دوست داشته باشم و اون همونی نباشه که می خوام ....
گفتم تا موقعی که با هیچکس رابطه ای نداشته باشی که اصلا همونی که می خواهی رو پیدا نمی کنی ....
گفت می ترسم احساسم رو مثل چند وقت پیش اشتباه سرمایه گذاری کنم ....
دیگه من فقط میگفتم :
گفتم که اصلا عشق و منطق باهم جور نیستن که بنشینی ببینی که سرمایه گذاری درست بوده یا نه ....
گفتم هر کدوم از ما هر چقدر هم که بی نیاز باشیم در هر صورت اجتیاج به ارتباط عاطفی با جنس مخالفمون داریم ٬ ما بعضی حرفها رو فقط به جنس مخالفمون می تونیم بزنیم .....
گفتم او چیزی که از دست می دیم فقط زمانه که بر نمی گرده و غیر از زمان همه چیز قابل برگشته حتی شکست خورده ترین عشاق هم بعد از گذشت مدتی دوباره کسی رو پیدا کردن و از عشق اولشون بیشتر دوستش داشتن (کتابهای عاشقانه عکس این عقیده رو دارن )
گفتم برای رسیدن به عشق خودت رو از این حالت محافظه کارانه رحا کن (حالت محافظه کارانه رها کن)بعد می بینی که حتی ممکنه کسی رو که قبلا در این حد هم نمی دیدی که بهش سلام کنی می شه همونی که دنبالش بودی ٬ آخه می دونی عشق مثل یک جرقه است یکهو می بینی که در آتیشش داری می سوزی ....
و وقتی عشق رو پیدا کردی تازه زندگیت معنی پیدا می کنه ....
اما اینا همش عقاید منه و مطمئن هستم تو عاقلانه تر از من فکر میکنی .....