یک سوال

شاید یک روز یک آدم مناسب در یک موقعیت مناسب در یک زمان مناسب برات پیدا بشه ...

اونوقت توچه می کنی ؟؟؟

خیلی سخت شد

یک صحبت دوساعته ... خیلی داره سخت می گزره... مثل معتادی که دود بهش خورده ...

ازت متشکرم ...

یکی می گفت زندگی همینه که هست ...

اما من نمی دونم که آیا باید خوبی هاشو  دید و قانع بود ؟؟؟

یکی می گفت هدف رو نوع زندگی میسازه نه زندگی رو خود هدف ...

مقصد آنجایی نیست که به سوی آن می رویم ٬ را ههای رسیدن به هدف بسیار است که این مسیرها هم انسان رو و  هم هدف رو تغییر می دهند ...

برای رسیدن به هدفهای بزرگتر مسیرهای بزرگتری رو درپیش داریم پس هدفهای بزرگتر تغییر پذیرترند ..

هدفی رو دنبال کردم که در این چند ماه اخیر در سال جدید کلی تغییر کرد و جالب اینکه من این تغییرات و مسیرها رو دوست دارم...

جالبتر اینکه الان دارم از گذشته نزدیکی که داشت لذت می برم ٬ شاید هیچگاه در اون زمون انقدر لذت نبرده بودم ...

بودن با کسی که الان دیگه نیست ٬ انقد به من اعتماد به نفس داده که با اهمیت ترین مسائل و آدمها برام خیلی دیگه ارزش ندارند ...

و اینکه آدما دیگه اذیتم نمی تونند بکنند ...

اگر همین احساسات خوب  رو در دوران ارتباطی که تموم شد داشتم الان خیلی خوشبخت تر بودم ...

ولی گل بی خار کجاست و نمی شه هم آسمون رو داشت هم زمین رو ...

پس بابا جون زندگی همین نیست که هست ٬ باید ساخت و ساخته شد ...

شاید کمترین جمله ای که می تونم بگم اینکه ...

ازت متشکرم برای همه خاطرات خوب و همه اون چیزی که لازم داشتم و بهم دادی و تاسف برای اینکه خیلی دیر به بلوغ رسید این احساس ...

خوش باشی عزیزم و همه آرزوهای خوب من برای توست ...

 

بانه

بانه شهری است عجیب ...

مردمانی عجیب ....

خوش گذشت ....

مسافرت کاری ....

قاچاق سوخت ....

وای وای ....

 

روزهای متفاوت

همه چیز عوض شده ...

خیلی مفرح نیست ولی بازم تنوع هستش ....

فکر می کنم برای مدتی لااقل نتونم با کسی ارتباط احساسی پیدا کنم ...

جایی از زندگیم پر شده بود و با کسی که حالا حالا فکر می کنم آدم لایقشو پیدا نکنم ....

با اینحال متاسف نیستم ٬ الان راحت ترم .....