شاید دیر شده باشه

شاید این روزها نوشتن از حرف زدن خیلی راحتر باشه !!!
من همیشه ترجیح میدادم کمتر بنویسم ولی حالا ....
امروز مطمئن هستم دیگه تنهایی های من مال خودم هست (دیگه ازگیل مال من نیست). دیگه دوست ندارم کسی رو عاشقانه بپرستم . و حالا دیگه من ٬تو دنیای خودم هستم اما نه تنها چون من دوستای خیلی خوبی دارام و با اونا زمانهای خوبی رو میگذرونم و قبلا هم با اونا خوش گذروندم . شاید قدر این دوستان رو باید بیشتر از این ها بدونم .

از آرش٬مازیار٬ نوید٬ تورج ٬ نیما ٬ علی و ... متشکرم بابت خاطرات خوب.
از سمیه (خانم نیما) و علی (محمد تقی) و فرخ هم یاد می کنم.
دم همتون گرم.

نظرات 2 + ارسال نظر
[ بدون نام ] جمعه 9 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 03:51 ق.ظ http://maryiet.persianblog.com

زهرا جمعه 9 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 11:45 ب.ظ

سامی جان
وبلاگ می نویسی ؟ بهت تبریک می گم . منتظر دیدن مطالب قشنگت هستم .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد