روز های آخر سال همیشه برای کار من روزهای شلوغ و پرکاری بود . همیشه بازار کار ما داغ بود و خوب ما هم خوشحال . اما نمیدونم چرا امسال خیلی در این روزها  پرکار نیستبم .
البته این موضوع یک حسن هم داره و اون هم اینه که اعصابم راحت تره و از روزهام لذت بیشتری می برم . مثلا پنجشنبه کاملا روز خیلی خوبی برام بود و کاملا خوش گذشت . خوب نباید داشتن یک همدم منحصر بفرد و خیلی با حال رو فراموش کرد هرچند هم که  بداخلاقی هم بکنه (کلا من بدبینم و اونم بد اخلاق این ایرادها ذاتیه).
اما منظورم از مطرح کردن اوضاع کار این نبود که بگم منم کار می کنم بیشتر می خواستم دراین رابطه صحبت بکنم که چرا بعضی از آدما مثل من ٬ کار نمی کنن که از زندگیشون لذت بتونن ببرن و در عوض از همه چی می گذرن که  کار کنن ؟؟؟
البته من خیلی در بند پول و این حرفها نیستم و کلا خیلی هم احتیاج ندارم که خودمو به آب و آتیش بزنم برای پول ولی حس می کنم حس رقابت و حس پیشرفت به آدم انگیزه می ده که نهایت تلاشش رو بکنه و متاسفانه این انگیزه درست در آدم حسی رو ایجاد می کنه که قمار ایجاد می کنه و ما درست مثل آدمهایی هستیم که دور میز قمار نشستن پس مبارزه می کنیم تا نهایت بردن .
خوب نهایتا این قمار یک عده رو به باخت می رسونه یک عده برنده می شن و البته و ۱۰۰ البته همیشه صاحب قمار خونه برنده اصلی هستش چون با کمترین ریسک وارد عمل می شه .
من خودم از حالا دارم برنامه ریزی می کنم برای سال دیگه که مثل یکی دوتا از همیزیهام بازنده نباشم و در انتهای سال دیگه مثل امسال یا یر به یر باشم یا با برد کمی برم برای سال ۸۵.
اما من هنوزم نمی دونم چرا بعضی از آدما مثل من ٬ کار نمی کنن که از زندگیشون لذت بتونن ببرن و در عوض از همه چی می گذرن که  کار کنن ؟؟؟
نظرات 4 + ارسال نظر
فائزه جمعه 30 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 11:19 ب.ظ http://sar_be_hava.persianblog

اولم!!!

خاله قزی ! جمعه 30 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 11:32 ب.ظ

سامی جون واسه خودت یکپا فیلسوف شدی ،باورم نمیشه !!به بعضی از این مسایلی که مطرح کرده بودی تابحال فکر نکرده بودم . نظریه قمار خیلی جالب بود .

بالا افتادن شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1383 ساعت 04:56 ب.ظ http://haleh.blogsky.com

جالبه !!!!!.....‌پرونده اعتباری شما دوباره بررسی خواهد شد !!‌:))) البته نتیجه همون سال ۸۵ اعلام میشه :))

به نظر من هر چیزی به جای خودش لازم و ملزوم فرایند دیگه ای ..کار کردن توی من حس زنده بودن رو بیدار نگه می داره ...و مفید بودن رو .....نه آدمای بیکار رو درک میکنم ..نه کسایی که از شدت کار خودکشی میکنن....

اگر اون محمد تقی نبود ما هم در حد مفید بودن کار می کردیم ولی مگه اون میگذاره ؟؟؟؟
نفس بکشیم جنس فرستاده اونجا .
اصلا می خوام بگم اعتبار رو یک پنجم کنن که خیال هممون راحت بشه .

ندا پنج‌شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1383 ساعت 10:23 ق.ظ

سلام آقا سامی وبلاگ جالبی دارید ولی به نظر من متنوع تر باشه بهتره مچکرم از شما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد