تو نخونی بهتره ...

۱۳ فروردین هم گذشت ....
حالا  دوباره زندگی عادی می شه ...
صبح تا شب کار ....
شب تا صبح بحث و جدل ....
اما چرا ؟
من نمی خواهم بگذارم زندگی عادی شه ....
کارم رو به پیش می برم خیلی تلاش خواهم کرد... حتما تلاش هر انسانی ثمر خواهد داشت...
چرا بحث .... دوستی با بالا و پایین هاش .... اینجوری بهتره ....



خدا به آرش کمک کنه ... شاید روزهای آینده براش سخت باشه .... اگر اونهم ناراضی باشه و منهم پس باید به انصاف خودم شک کنم ....
جالبه اون ناراضی نیست و من ناراضی هستم .... پس باید دیگه به عقلم شک کنم ...
خانم استاد کماکان مهر خاموشی به لب زده .... چرا؟
ازگیل عروسکی هم تلاش می کنه چیزی رو که خراب نشده درست کنه ... ای شیطون ....
blogdky هم تو این روزها عشوه داره ... چند روز یکبار کار می کنه ....

دعا کنین تی تی و هم تیمی هاش هم تو کارش موفق باشه چون منم یک جورایی کارم به موفقیت این آقا و مجموعش گره خورده .... البته مطمئن هستم ماها با هم موفق خواهیم شد... همون جور که تا حالا بودیم ... (من اینطور فکر می کنم)
راستی راجب رئیس جدید بگم ...
خیلی جالبه دوستی بسیار جوان وارد سیستمی شد که این سیستم بسیار پشتوانه مالی بالا داشت (دارد) و شدیدا با روشهای سنتی و متکی بر روابط (گاها بسیار ناسالم)  اداره می شد... پس مجالی به تفکرات جدید و آدمهای تازه وارد داده نمی شد ...
سمت مسئول بازرگانی یک یا دو محصول مهم ...
سمتی به ظاهر کمرنگ ....
اولین برخورد ما خیلی ساده بود ٬ شاید دوسال پیش توی اتاقی بسیار کوچک که من برای صحبت در مورد محصولی دیگر با خانم بالا افتادن رفته بودم .... (آخه اون موقع همین قدر برای این جوانان تازه وارد به این مجموعه جا وجود داشت) ...
جوانی محکم اما کنجکاو و کم حرف  ... (من تا حالا نفهمیدم موقع حرف زدن اطلاعات می گیره یا  خیلی اطلاعات می گیره )
روزها گذشت و الان در جایی نشسته که شاید خودش هم فکر می کرد کمی دیرتر به این نقطه برسه ....
و من دارم فکر می کنم که با این آدم بسیار مغرور که مطالعاتشم (حداقل در رابطه با کاری که در پیش رو دار) بسیار بالاست (امان از دست آدمایی که سواد کلاسیک دارند) و اصلا رحم ندارد (قبلا خودش به من گفته: احمق احمق احمق اصل اقتصاد است (یعنی رحم و دوستی و این حرفها هوتوتو)) و روابط بسیار منطقی متکی به ضوابط سر لوحه کارش هستش چطور باید کنار اومد ...
سه تا تیم لیدر داشتیم ٬ آخرین نفر شاید اگر رئیس می شد برای من بهتر می بود ... اما مرد جوان با همه خشک بودن و مغرور بودن (هنوز این جمله در خاطرم هست که نمی خواهی نخر ...) تا حالا برای من خوش قدم بوده ... البته از خوش فکری این دوست  همیشه متشکرم ... به نظر من وقتی یک آدم باسواد در راس کاری قرار می گیره حداقلش اینکه ضرر نمی کنی ... رئیس جدید موفق باشی ٬ امید وارم من و سیستم من هم روزی در قسمتی از موفقیت تو سهیم باشیم و در روزهای سخت بتونی روی (رهآوردما) حساب بکنی آخه تو روزهای خوشی خیلی ها هستند که می تونی روشون حساب کنی ....
ولی این تی تی رو اگر ردش کنن بره بهتره ها ... خیلی موجود خطرناکیه ... حواست نباشه ممکنه ....
در هر صورت برای همه بچه های جوان و کوشای مجموعه دعا می کنم موفقشن که در این صورت ما هم کماکان موفق خواهیم بود ....

نظرات 2 + ارسال نظر
[ بدون نام ] دوشنبه 15 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 11:57 ب.ظ

کمک.من هیچی نمیفهمم.اصلا این نوشتتو دوست ندارم یکمم از عید و چیزهای قابل فهم مینوشتی(البته قابل فهم من)

آرشتونگ جمعه 19 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 09:35 ب.ظ

واقعا جالبه .... تو جدیدا به مسائلی توجه میکنی که قبلا اصلا توجه نمی کردی.....
من خیلی خوشحالم از اینکه یه نفر هست که آدم بتونه باهاش حرف بزنه.
یه چیز دیگه هم بگم Yadi از من قبول کن که روز سخت وجود نداره اصلا کلا سخت وجود نداره... هر چیزی رو که آسون بگیری راحته.....
ایشالا نه مثل هر سال بلکه بهتر از هر سال با همه همکارها و تی تی و خانم بالا افتادن موفق تر از هر سال خواهید بود...
من به این ایمان دارم و می دونم که وقتی تو با همه وجودت چیزی رو میخوای حتما اون چیز رو بدست میاری...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد