از چی بگم؟

این روزها که صدام بد جوری گرفته فکر می کنم بیشتر باید بنویسم ٬ ولی از چی و از کجا ؟؟؟
از مسافرت ؟
از نمایشگاه ؟
از کنسرت توپ (نصفه کاره)؟
از خرید برای شوهر یا دوست پسر بعدی رفیقیمون ؟
از عشاق ظاهرا فارغ؟
از زن خوشگلم با سه تا بچه که دوتا شون خوب تیکه ای هستند؟
از کارم ؟
از مهمونامون ؟
از وبلاگ تازه تغییر دکور داده شده که خیلی ها اعتراض به رنگش کردند؟
از خواهریکه تازه پیدا کردم و با من نسبتی عجیب داره (دیونه کوچولو)؟
از .......
نظرات 5 + ارسال نظر
[ بدون نام ] سه‌شنبه 12 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 11:11 ب.ظ

نه از شوهر زن جدیدت

[ بدون نام ] چهارشنبه 13 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 12:57 ق.ظ

من شرمندم که بهت بد گذشت....
از همشون بنویس که نوشتن خیلی خوبه
از زن خوشکلت بیشتر بنویس
از خواهر تازه ات
خلاصه از همه بنویس.....
من بازم شرمندم که بهت بد گذشت.....

نوه عموی بابات!! چهارشنبه 13 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 04:09 ب.ظ

اینا گزینه هامونن؟؟ :)) خوب هر کودوم از اینا که می تونستن یه پست باشن!! اینقدر سوژه بعد آقا نمی دونن چی بنویسن! ولی خوب وضع بلاگ من با این حساب فاجعست! کل زندگیم عوض شده حتی یک کلمم ننوشتم! جداّ خسته نباشیم ولی از زن خوشگلت بنویس این بالایی راست گفته!

[ بدون نام ] چهارشنبه 13 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 09:40 ب.ظ

نمی دونم چرا همه به مامان ما نظر دارن!!!!

دخترخاله پنج‌شنبه 14 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 12:27 ق.ظ

عزیزم هرچه می خواهد دل تنگت بگو...اگر از خوشگلها تعریف کردی (زنت . بچه هات ...) ما رو از قلم ننداز :)) ضمنا به اون خواهرزاده دیونه من هم که ذکر خیرش رو کردی سلام منو برسون!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد