الان دیگه حالم خیلی خوبه .......
دیگه همه چی روبراه شده .....
خیلی از قیود برام باز شده ....
همه آدما به هم دروغ می گن ....
اما من چرا باید به همه دروغ بگم ....
می دونی اصلان من نون راست گفتنم رو می خورم ....
خوب شاید یه موقعه هایی جواب پس مدم ولی در شرایط خاص جلو آدما خراب نمیشم ...
راست شو بخواهی دیگه اصلان دوستت ندارم ....
خیلی کوچیکم کردین ولی من .................................................................
شاید هیچ وقت تابحال این حس رو نداشتم ٬ خیلی سخت بود ولی حس کردم ٬ همیشه توی رویای خودم بودم و ..... اما واقعیت همیشه یک چیز دیگه ای رو به آدم نشون می ده .... تمام تلاشمو کردم که .... ولی همون اتفاقی افتاد که قبلا سر نفر قبل از من اومده بود.... با این تفاوت که اون موقع بارون توی همین جا می اومد ولی در زمان من باران توی شهر غریب می اومد .... همه چیز برام مثل روز روشن بود ولی خیلی احمق شدم ... احمقانه حماقتمو بروی خودم نیاوردم ... جالبه که انقدر بی معرفتی .... صبحت بخیر عزیزم و خوشبخت باشی دکتر....
سلام داداش!
من واقعآ متاثر شدم که همه به آدم نارو می زنند ولی ۱ نصیحت دوستانه دارم؛اونم اینه که در زمان ناراحتی وب ننویس چون اصلان رو اینجوری نمی نویسند .می نویسند===اصلآ
سلامن علیکم و رحمت الله و برکااااااااااااااااااااااااته !!
فرزندم.....بنویسسسسسسس !
آدمها دروغ میگن چون از یه چیزی می ترسند مثلا از دست دادن عشق.....تنها موندن...تنبیه شدن........
حالا باید دید شما چکار کردید که طرف ترسیده......شاید هم خیلی جذبه دارید!!!!!!!
خوبه بد نیست.