دمتون گرم ...

روزی که یک گام به جلو بر می داری حس عجیبی داری ....

حسی از موفقیت ....

حسی از ترس ........

حسی از تنهایی......

حسی از شجاعت ..

حسی از ترقی.......

اما هرچه باشد باید گام را برداشت ... مگر نه اینکه آدم موفق آدمی است که هروزش با دیروزش فرق بکند و حرکتی رو به جلو داشته باشد....

شاید بعضی حرکات گاهی انسان را به سه قدم عقب تر وادارد ... اما مگر نه اینکه تجربه سرمایه زندگی و دستمایه ای از برای پیشرفت است ...

حرکت می کنم و به جلو می روم تا روزنه های امید را از دست ندهم ... من پیروزم اگر بخواهم که پیروز شوم .... مگر نه اینکه خواستن ٬ توانستن است ....

برای اینکه به همه نه به خودم ثابت کنم که موفق هستم ٬ سخت ترین راه ها رو برای خودم ترسیم کردم ... مگر نه اینکه اگر بعد از تصور راهی سخت انسان به راهی آسان دست پیدا کند بسیار لذت بخش خواهد بود...

از استقلال خودم خیلی راضی هستم ... دوری از یگانه کسم خیلی سخت خواهد بود ... اما ...

 

شاید در این بین کمک های عروسکی کوچک در انتخاب و دیونه ای کوچک در تقویت روحیه و مهندسی بد خلق در حرکت بسوی جلو  و مادری فداکار لذت بخش ترین مرحله شروع کارم بود ... امیدوارم همیشه بامن باشید و تکیه گاهی به عضمت شما را جاودانه داشته باشم ...

دیگه از اینجاش دوستانست :

از دوستی بنام شبلی هم تشکر می کنم که نظریاتشون همیشه قشنگ و دلنشین هستش شاید به نوعی کاش وبلاگ رو به نام ایشون می کردم تا همه فکر کنن منم آره ...

دوست کنایه پرستمون من رو به یاد خط کش معلم کلاس سوم دبستانم می اندازه که وقتی آخر سال چسبشو باز کرد تبدیل به خاک اره شده بود ... بارها با انگشت ورم کرده اومدم خونه ....

بابا اگر صدای منو می شنوین پول دکور نمایشگاه رو بدین ... پول من بی کس در خونه ای دور افتاده به خدا خوردن نداره .... (بخدا مارو هم تبلیغ کنین صواب داره ٬ یک بیلبوردی ٬ توی مجله ای ....) ٬ استاد ٬ پاک زده تو کاره پایتخت پایین شهر  رو فراموش کرده .

اینم بگم دلم خنک شه ... تی تی جان سلام وزهر مار ...(آخی خنک شدم )‌... هربلایی عمو شیره سر ما می آره من باید دوتا فحش به تی تی بدم که درد خودم خوب شه ... (ارباب رعیتی همین چیزا رو داره دیگه ٬ همیشه فحش خور ارباب خوب می شه )

کنایه جون نمره ما امروز چنده ؟؟؟؟؟

نظرات 5 + ارسال نظر
دیوونه خودتی چهارشنبه 21 دی‌ماه سال 1384 ساعت 01:34 ق.ظ http://divoonekhodeti.blogsky.com

شب است و گیتی غرق در سیاهی شب بلند است و سیاهی پایدار ، ولی باور به نور و روشنایی است ، که شام تیره ما را ، از تاریکی می رهاند
..........
عید شما مبارک

خواهر کوجولو چهارشنبه 21 دی‌ماه سال 1384 ساعت 01:59 ق.ظ

داداشی ما همیشه کنارت هستیم.دسته اون معلمتم که اخرشم نفهمیدم چرا میزدت بشکنه

شبلی چهارشنبه 21 دی‌ماه سال 1384 ساعت 10:42 ق.ظ

دوست عزیز؛سالهاست که انتخاب کرده ام نوشته هایم خواننده
نداشته باشد.چرایش بماند...حسن نظرت نسبت به عقایدم ؛
اولآ شرمنده ام کردوثانیآ به یادم آوردکه فرآیند نوشتن - بدون
خواننده - هرگز تکمیل نیست.از«زهرا»ی عزیزهم ممنونم.

پاینده باشی

پریا پنج‌شنبه 22 دی‌ماه سال 1384 ساعت 01:25 ق.ظ

هاااا ای کنایه پرستی که گفتی یعنی چی؟!! D:

کنایه پرست جمعه 23 دی‌ماه سال 1384 ساعت 03:28 ب.ظ

سلام دوست عزیز :
دیگه وظیفهء منم تموم شد!نمی تونم بهت نمره بدم چون نمی دونم نمرهء
خودم چنده؟! اصلآ این همه تلاش برای نمرست؟
من معلم خوبی نیستم ، ولی بدون چندتا اشتبا ه کوچیک زیاد مهم نیست مهم چیزهایی که که درست نوشتی.نمره مهم نیست،هر کسی خودش نمرشو بهتر میدونه...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد