یادگاری

 

از اون روزهای خوب همین یادگاری مونده که ....

.... زیر بارون احساس خوب و بد هر دو با هم با آدم هستن .

.... همه سراغ کسی رو می گیرن که سراغی ازش نمونده.

.... همه جاهای خوب قدیم دیگه وجود ندارند.

.... همه احساسات خوب توی دفتر خاطرات رفتن .

.... تنهایی و تنهای و تنهایی.

.... تلاش برای من بودن و جدایی از ما بودن.

.... سردی به یادگار مونده از گرمی قدیم .

.... حس ترحم دیگربدبختان به این خوشبخت ها.

.... غم غربت در خانه مادری.

.... حس سرمای بارون به جای حس تراوت .

.... .

آقای آلمانی هم یکاره از آلمان اومده بعد از دو سال سراغ ما رو می گیره ... راستی چرا ما از بین رفت و من مونده ؟ من که جوابی نداشتم بهش بدم جز پوزخند!!! امید وارم اون یکی آلمانی که فردا می آد همین سوال را از من نکنه چون دیگه پوزخندی برام نمونده که تحویلش بدم .

ولی چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

پا کن

یک sms جالب امروز بدستم رسید ....

اگر پاکن داشتی کدوم یکی از خصوصیات منو پاک می کردی .....

خیلی جوابهای جالبی به دستم رسید زمانی که برای دوستام فرستادم ....

حالا شما هم اگر دوست دارید جوابمو بدین .............

 

بارون

بارون می باره .....

خیلی منتظر موندیم تا بارون با این شدت بباره ....

خوب حالا ....

خیلی ها افسرده شدن ....

بعضی ها خوشحال از اینکه هوا تمیز می شه ....

یکعده دچار مشکل شدن ....

من ؟؟؟؟

خیلی خاطرات خوب و بد درکنار هم برام زنده شدن .... یکساعت پیش برای خودم پیاده راهی رفتم ....

خیلی چسبید  .....

بعدشم رفتم کافی شاپ جدید .... قهوه با پای سیب سفارش همیشگی من .....

خوب سرحال سرحال شدم ....

تصمیم مهمی که مدتها باهاش در گیر بودم رو گرفتم ....

تا یک هفته یا ده روز بعد می تونید به خونه من بیاین ....

منتظر همتون هستم .....

شاید سخت باشه ولی دیگه انجام می دم ....