زمان درست برای یک تماس غلط یا برعکس

در ست در موقعی که خیلی اخمالو بودم

درست در زمانی که همش تو فکر بودم

درست تو  زمانی که بیشتر از همیشه مطمئن بودم که هیچ وقت باهم نباید باشیم

درست تو زمانی که بیشتر از هر زمان دیگه بهش فکر میکردم



یک تماس گرفته شد ....

دوباره ....

دوباره پسوردم یادم اومد !!!! 

میدونم عجیبه ولی خوب هی یادم میره ، حالا نمی دونم که دوباره باید بنویسم یانه ؟؟؟؟

آیا باز گردم ؟؟؟

خیلی وقته نمی نویسم .... 

شاید گذشت سال تغییری مانند قرن در من ایجاد کرده باشد ... 

حرفهای ناگفته بسیار .... 

اتفاقات عجیب .... 

دوستان عجیب تر ... 

 

آیا باید بازگشت ؟؟؟؟ 

 

آیا باید دوباره نوشت؟؟؟

چه کردم با خودم

چه کردم با خودم ؟؟؟؟؟؟؟؟

آشنا

یک آهنگ آشنا...

یک بوسه آشنا....

یک بوی آشنا ....

یک چند ساعت آشنا ....

لحظه های لذت بخش ولی نا آشنا ....

آمد و رفت ...

ولی چند شب راحت نخوابیدم ...

بوی عطر تن آشنا توی هوای اتاق همیشه پیچیده بود ...

آخرین تلاش ....

نگرانی من از آشنا نیست از بابت خودمه ....

اینبار دیگه من بودم که اذیت شدم ...

نه هنوز دارم اذیت می شم ....

جای آشنا خالیست ...