گله نکنین بابا

تورج - تورج - تورج -تورج - تورج - تورج-تورج - تورج - تورج-تورج - تورج - تورج-تورج - تورج - تورج-تورج - تورج - تورج-تورج - تورج - تورج-تورج - تورج - تورج-تورج - تورج - تورج-تورج - تورج - تورج-تورج - تورج - تورج-تورج - تورج - تورج-تورج - تورج - تورج-تورج - تورج - تورج
علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه

امید وارم این دوتا دوستم دیگه ازم گله نداشته باشن


یکی از دوستان می گفت .....
در دوره ای که محتاج بودم و از لحاظ مالی در تنگنا هیچ کس در خونمو نزد .....
حالا که خدا رو شکر از لحاظ مالی روبراه شدم همه برام خدمت می کنن .....
اما دیگه این کارها برام لطفی نداره و همیشه لطف کسانی برام ازرشمند هستش که در اون دوره کمک کردن....
من هم از کسانی که در دوره خوشی هام نیستن ولی هر موقعه احتیاجشون دارم در کنارم هستن تشکر می کنم .....
اگر غلط املایی در مطالبم دیدید زیاد شوکه نشید من ۲ کلاس سواد دارم ....
تو هم ایت ایت ..... (اینجا چشمک داره ها)

شک ....



برای گریز از متهم شدن و متهم کردن چه باید کرد؟
جالبه که هر چقدر عمق روابط و احساسات آدما بیشتر میشه ٬ بیشتر به هم شک می کنند...
فکر می کنی باید همدیگر رو مجبور کنند که چشم و گوش و دهان بسته باشند ؟ که دیگران را نبینند و نشنوند و به آنها نگویند !!!!
جالبتر اینکه فکر می کنند با محدود کردن همدیگه بیشتر صاحب همند...
اما به تو میگم:
وقتی به زیبایی نگاه می کنم .... تو رو اونجا می بینم.... شاید تعریف زیبایی تو باشی

گفتم .... گفت ...


گفتم چرا تو که انقدر با احساسی با کسی دوست نمی شی ؟
گفت کسی رو که می خوام رو پیدا نمی کنم ...
گفتم مگه کسی تونسته که کسی رو پیدا کنه که همه مشخصات مورد علاشو داشته باشه ؟
گفت آخه هیچکس اونی که من می خوام نیست ....
گفتم اگر بیست درصد از مشخصاتی رو که تو می خواهی اگر کسی داشت با هاش دوست شو بقیش به مرور با تغییر در خواسته هات بدست می آد.
گفت نه می ترسم کسی رو دوست داشته باشم و اون همونی نباشه که می خوام ....
گفتم تا موقعی که با هیچکس رابطه ای نداشته باشی که اصلا همونی که می خواهی رو پیدا نمی کنی ....
گفت می ترسم احساسم رو مثل چند وقت پیش اشتباه سرمایه گذاری کنم ....
دیگه من فقط میگفتم :
گفتم که اصلا عشق و منطق باهم جور نیستن که بنشینی ببینی که سرمایه گذاری درست بوده یا نه ....
گفتم هر کدوم از ما هر چقدر هم که بی نیاز باشیم در هر صورت اجتیاج به ارتباط عاطفی با جنس مخالفمون داریم ٬ ما بعضی حرفها رو فقط به جنس مخالفمون می تونیم بزنیم .....
گفتم او چیزی که از دست می دیم فقط زمانه که بر نمی گرده و غیر از زمان همه چیز قابل برگشته حتی شکست خورده ترین عشاق هم بعد از گذشت مدتی دوباره کسی رو پیدا کردن و از عشق اولشون بیشتر دوستش داشتن (کتابهای عاشقانه عکس این عقیده رو دارن )
گفتم برای رسیدن به عشق خودت رو از این حالت محافظه کارانه رحا کن (حالت محافظه کارانه رها کن)بعد می بینی که حتی ممکنه کسی رو که قبلا در این حد هم نمی دیدی که بهش سلام کنی می شه همونی که دنبالش بودی ٬ آخه می دونی عشق مثل یک جرقه است یکهو می بینی که در آتیشش داری می سوزی ....
و وقتی عشق رو پیدا کردی تازه زندگیت معنی پیدا می کنه ....
اما اینا همش عقاید منه و مطمئن هستم تو عاقلانه تر از من فکر میکنی .....

پراکنده های بی معنی...


برای رسیدن به رهایی چه باید کرد ؟
برای رسیدن به احساس خوشحالی چه باید کرد؟
برای فهمیدن لحظات چه باید کرد؟
برای شریک کردن دیگران  در خوشیها چه باید کرد ؟
برای فهمادن احساسات چه باید کرد ؟
برای گریز از اندیشه بد چه باید کرد؟
برای پاک کردن اندیشه های بد دیگران چه باید کرد؟

من زنده هستم پس هنوز باید تلاش کنم برای رهایی ....
 من می توانم دیگران را خوشحال کنم پس خوشحالم...
لحظات را می توان قرض گرفت ٬ دزدید ٬ قرض داد یا از دست داد ... تو با خواندن مطالبم لحظات خود را به من قرض می دهی ....
برای چشیدن مزه خوشی باید حتما دیگران رو خوش کرد ... شاید کسی باشد در کنار شما که لباس سال نو نداشته باشد و شاید کسی باشد که لباسهای بسیار داشته باشد ولی توان  استفاده نداشته باشد و ....
هیچ گاه سعی نکن احساسات را به دیگران بفهمانی چون یا متوجه نمی شوند یا اگر بشوند ارزشش را نخواهند دانست ... اگر توانی داشتی فقط احساس رو منتقل کن ....
اندیشه بد جزیی از وجود ما شده صجبتی نباید در این رابطه کرد چون همه این مسئله رو دوست دارند کتمان کنند و حرفی در این رابطه نزنند...

کسانی که مرا می شناسند می دانند که من اصلا آدم افسرده ای نیستم ولی مطالب بی ربط بالا را  نوشتم نمی دونم چه حسی در وجودم بود که اینها رو نوشتم .....